جمعه، دی ۲۰، ۱۳۹۸

عباراتی كە ذهن را رها نمی كند



عباراتی كە ذهن را رها نمی كند!(١)

از لحظه‌ای که خبر فاجعه ترور سردار قاسم سلیمانی را شنیدم، مفهوم این عبارات بالا ذهنم را رها نمی‌کند: چه سازم به خاری که در دل نشیند؟ و ازخود می پرسم آیا این است سرنوشت همه فرزندان شایسته این آب و خاک، با هر اندیشه و هرگرایشی؟ انهدام؟
باری… ایران بار دیگر یکی از فرزندان شایسته خود را با دریغ تمام، از دست داد. شخصیتی که سدٌی سترگ در برابر خون آشامان داعش برآورد و مرزهای کشور ما را از نکبت حضور آنان ایمن داشت. من نیز در اندوه عمیق ازدست دادن آن انسانی که شخصاً دورادور دوست می داشتمش، سوگوارم.
محمود دولت آبادی

دولت آبادی، هاندكە ایرانی است!

٠١خانم اولگا توكارشوك از لهستان و پتر هاندكە از اتریش، برندە جوایز سال ٢٠١٩ اكادمی نوبل ادبیات بودند. اما اهدای اینجوایز، با حاشیەهای زیادی همراە بود. از یك طرف، سال ٢٠١٨ بدلیل رسوایی در كادر دائمی اكادمی نوبل ادبیات، ارائەی جایزە با اختلال روبرو شدە بود. از این روفرهنگستان سوئد ناچادر بود، جوایز سالهای ٢٠١٨ – ٢٠١٩  را یكجا تقدیم كند. از طرف دیگر سادەانگاری و تنها  تمركز بر نویسندگان اروپا و عدم پرداختن بە نویسندگان سایر نقاط جهان، موارد دیگری بودند، كە مورد نقد قرار گرفتە بود. اگر چە خانم توكارشوك هم از دایرە آن نقدها بدور نبود; اما دریافت جایزەی هاندكە، بە دلیل سمتگیریهای سیاسی گذشتەی وی، بسیارمتفاوت بود. از جملە؛ اسلاوی ژیژک، فیلسوف و جامعە شناس اسلونیایی گفته بود: "یک مدافع جنایتهای جنگی، جایزە نوبل گرفته است" و همگام با قرائت نام و دلائل انتخاب كاندیدها و انگیزەهای پذیرفتە شدەی اكادمی سوئد در تعلق جوایز بە آن دو، در جریان تشریفات اهدای جوایز، اما در فضای بیرون سالن، شمار بسیاری در حالی کە عکس قربانیان خود را در دست داشتند، بە تصمیم اکادمی نوبل ادبیات سوید اعتراض داشتە و علیە هاندکە شعار می دادند. اعتراض آنها بە دفاع او از صرب ها  در جریان جنگ بالكانو کتمان نسل کشی در سربنیستا توسط هاندکە و بیشتر از همە، حمایت او از اسلوبودان میلوسویچ، دیکتاتور خون آشام صرب بود. وی در سال ۲۰۰۶ نیز در مراسم مرگ رهبر سابق صرب ها، که به جنایت جنگی متهم شده بود، از وی حمایت و او را شخص غم انگیزی توصیف کردە بود. پیترهاندکە در گذشتە نە تنها حمایتش را از اسلوبودان میلوسویچ پنهان نکردە بود، بلکە کوشیدە بود تا جنایکاران دیگر تاریخ را نیز غسل  تعمید دهد. کاری کە در نهایت او را از دریافت معتبرترین جوایز آلمان و نروژ یعنی جایزە هاینریش هاینەی آلمانی و  هنریش ایبسن در اسلو پایتخت نروژ محروم كرد. 
۲. میرزا عبدالباقی طبیب اصفهانی یکی از شعرای قرن دوازدەهمهجری قمری  ایران بود. کە نیاکان وی، در روزگار شاه عباس اول صفوی، از فارس به اصفهان آمدە بودند و نهاتا در آن شهر سكنی گزیدند. پدرش حکیم‌باشی شاه سلطان حسین صفوی بود و خود او نیز طبیب و ندیم نادرشاه افشار. میرزا عبدالباقی بعد از مرگ نادرشاه، کلانتر اصفهان شد و پس از چندی این کار را به برادرش میرزا عبدالوهاب واگذاشت و خود او با شاعران و ادیبان آن دوران اصفهان، نظیر هاتف، عاشق، نیكآذر، مشتاق و صهبا به معاشرت پرداخت.  طبیبغزلهای بسیاری سرود و نام خود را بر تارك ادبیات ایران جاودانە ساخت.
 " چە سازم بە خاری کە در دل نشیند" یکی از ابیات غزل معروفی از اوست، کە محمود دولت آبادی بدون نام بردن از سرایندە آن، در حزن مرگ ِ، بقول او؛ فرزند شایستەی این آب و خاک، سردار سلیمانی! بە عاریە گرفتە بود، تا عباراتی کە ذهنش را رها نمی کرد؛ و شایستە آن سردار باشد؛ با آن مزی٘ن کند. همین  غزل طبیب اصفهانی را هم شجریان و خوانندەگان بنام دیگری از ایران و افغانستان و تاجیكستان در تصنیف ناز لیلی خواندە بودند، اما نە در دررسای یک جانی و  یک خون آشام جلاد،  كە دستانش بە خون صدها هزار انسان بیگناە آلودە است. معلوم نیست؛ اگر طبیب اصفهانی هم عصر ما بود؛ در حالی کە سایە شوم آن دست مزی٘ن بە انگشتری و آلودە بە خون بیشمار کشتگان نان و آزادی، شهر بە شهر می گردد تا مردم بی خندە را آزار دهد؛ چە حالی پیدا میکرد؟ 
٣. تفاوت دولت آبادی  با هاندكە شاید بسیار عمیق نباشد. هردو از نویسنگان برجستەی معاصر و خالق آثار گرانبهایی هستند كە  عناصر و كاركرد شخصیتتهای آثارشان در تضاد عمیق و ذاتی با سمتگیریهای دارد كە از خود نشان دادەاند. دولت آبادی و هاندكە در حالیكە از نزدیك، شاهد كشتار و رنج انسانهای بیشماری بودەاند. اما  راە كتمان و چشم پوشی  گزیدەاند و آن را نادیدە گرفتەاند. یكی میلوسویچ را غسل تعمیدمی دهد و آن دیگری مرگ یك جلاد را خاری می پندارد در قلب خود از شاعر قرن دوازدەهم عاریە می گیرد تا عمق تراژدیی كە در آن گرفتار شدە است را بیشتر هویدا كند. اما تفاوت خالق كلیدر  با طبیب اصفهانی تنها در گزینش ژانر مورد علاقە آن دو و هم عصر نبودنشان  .نیست اصفهانی در اوج قدرت، قدرت رها کرد و سراغ دل را گرفت. او برخلاف بسیاری، قدرت را بە برادرش واگذار کرد و شعر سرود. اما دولت آبادی، در اوج شهرت ادبی، بوسە بر دستان شتک بستە از خون هم رزمان سابقش زد و تمام قد با کراوات قرمز دوران سوسیالیست بودنش، عکسش را قاب گرفت و بە  نمایش گذاشت  بسیاری واكنش محمود دولت آبادی را اینگونە تعبیر كردەاند كە اوعملا از پشت بە گل محمد(٢) خنجر زد تا مارال(٣) دختر بلقیس ٤ را با حجاب سیاهی و تباهی بەخانە بخت بفرستد. روزانە مارالهای بیشماری را می بیند و دم فرو بستە است. مگر نە اینك مارال هاو گل محمدها و  ستارها٥ را می توان درچهرەی سپیدەی قلیان ها و اسماعیل بخشی ها و دیگران دید كە در  بند سردار جهن ها٦ اسیر و در بندند و فغانی از نویسندە بە گوش نمی رسد.  .
٤. محمود دولت آبادی، گویا سردار قاسم سلیمانی را ازآن جهت ستایش می كند كە با داعش جنگیدەاست و بە قول او سدی سترگ دربرابر خون آشامان  داعش برآوردە است تا مرزهای كشور را در برابر حضور آنان ایمن گرداند! و اگر از این واقعیت كە  كارنامەی ٤٠ سالەی سلیمانی و رژیم جمهوری اسلامی، تفاوت ماهوی با آنچە داعش مرتكب شدە بود، نداشتە است، بگذریم; تاسفبارترین بخش این رسوایی ، باوربە افسانە شكست داعش توسط فرماندە قدس سپاە از جانب  نویسندە نامدار ایران و افراد همسو با ایشان است. ادعای كە تنها ساختە دستگاە پروپاگاندای  جمهوری اسلامی است و فاقد حقیقت است. رنجنامە مردم سوریە و عراق مخصوصا كردها كە قربانیان اصلی برآمد داعش بودند ، دقیقا خلاف این ادعا را نشان می دهد. در سوریە سردار مورد ستایش دولت آبادی با ریختن خون صدها هزار سوری، تنها اسد را نجات داد و كردها بودند كە با فداكاری و جانفشانی بسیار، افسانە شكست ناپذیری داعش را بە واقعیت بدل كردند. حضور زنان  كورد در میدانهای جنگ با داعش، مقاومت تحسین برانگیزشان در شهر كوبانی وجود هزاران زندانی داعش در زندان كوردها وبیش از یازدە هزار قربانی در كنار حمایت هوایی متفقین بود كە راە را بر پیشرویهای داعش سد كرد، نە گروها و میلیشیاهای مورد حمایت ایران بە رهبری سردار ستایش شدە آن. حضور ایران و روسیە، با بهایی گران برای منطقە و مخصوصا مڕدم سوریە،  تنها بە ماندگاری اسد منتهی شد. 
نتیجە:
 یكی از تفاوتهای بنیادی فرهنگ شرق  با فرهنگ غرب در ذات پرسشگریی و بە چالش كشیدن تابوها نهفتەاست. انسان غربی نمی تواند بپذیرد كە نویسندە و خالق ادبی، ستایشگر  جهل و تاریكی باشد و چشم بر كشتار و خون آشامی حاكمان ببندد و دم فرود نیاورد و تنها خود را در پشت آثارش پنهان كند. هاندكە چنانكە در بالا آمد، با تلخی بسیار توانستجایزەی نوبل را دریافت كند.  گونتە گراس(٧) كە او هم اتفاقا برندەی جایزەی ادبی نوبل بود.در سن جوانی با سازمان جوانان نازیها كار كردە بود، دیدیم; بعد از سالها وقتی اسناد آن دوران منتشر شد، ناچار شد مانند پوست پیاز، خود را در انظار عمومی هویدا كند. این نقد در وهلەی نخست، متوجە نویسندگان و اصحاب قلم است، كە در برابر توهین بزرگ آقای دولت آبادی، بە همەی خونهای هدر رفتە و  ،بە جانهای خستەسكوت نكنند و بر وی بتازند.

پی نوشت
.       برگرفتە از متن آقای محمود دولت آبادی
٢.٣.٤.٥.٦ شخصیتهای رمان كلیدر
٧. گونتەگراس در واپسین سالهای عمر خود، در اوج شهرت، با چالش رسوایی همدستی با نازیها دست بە گریبان بود. بەهمین منظور، كتاب بیوگرافی ٥٠٠ صفحەی خود را نوشت و كوشید ماجرا را برای افكار عمومی بیان كند. برندە جایزەی ادبی نوبل، در هفدە سالگی بە نازیها پیوستە بود و با شكست آلمان، در پاریس زندانی شد. تا زمانی كە آمریكایها اسناد مربوط بە زندانی شدن گونتە گراس را رو نكردە بودند; نە خود او در این بارە چیزی نوشتە بود و نە دیگران از  آن با خبر بودند. گونتە گراس نە كسی را كشتە بود و نە مرتكب جنایت هولناكی شدە بود. در كنار فقر و مكنت خانوادگی، مثل بسیاری از جوانان و نوجوانان آن دورە، تنها شیفتەی میهن دوستی نژادپرستانەی نازیها شدە بود. با این وجود، پیوستن او بە نازیها، حتا در سنین نوجوانی، نتوانست جامعەی آلمان را اقناع كند ونهایتا ناچار شد، مثل پیاز پوست كندە در برابر افكار عمومی قرار گیرد و  بە  راجع بە گذشتەی خود، بنویسد و پاسخ گوید.


هیچ نظری موجود نیست: