انتخابات دهم،
تعمیق شکافها و مجالی برای دگردیسی
در حالی که به زمان برگزاری انتخابات ریاست جمهوری کمتر از چند روز باقی نمانده است؛ تواتر و دامنهی امواج تبلیغات انتخاباتی، هیجان عمومی و گفت و شنود و مناظرههای کاندیداتورها که در تمام حیات جمهوری اسلامی بی سابقه بوده است و مهمتر از همه افشاگریهای که به شناخت واقعی چهرهی کریه سردامداران رژیم، نمود عینی تری بخشیده است؛ نه تنها ساحل خودیها که حوزهی غیرخودیها را هم به شیوهی بی سابقهای درنوردیده است. تعمیق شکاف در جبههی خودیها و در رفتار جناحهای حاکمیت که در روزهای اخیر به شیوهی بی سابقهای از مرزها و خطوط قرمز، فراتر رفته است؛ می تواند پرتره و نمایش آشکاری از عمق بحران و بستر مناسبی برای ریزش فراگیر و دامنهدارتری در نظر گرفته شود. اما دامنهی شکاف و تعمیق بحران در شرایط کنونی، تنها شامل حال پوزسیون و در یک کلام قشرها و لایههای مختلف قدرت نشده است. اپوزسیون چه در شکل نرم و منطبق با شرایط و چه در هیات برانداز و سرنگونی طلب آن تا این اندازه دچار دگرگونهگی و تغییر در رفتار و تردید در تحلیل شرایط موجود نبوده است. در کنار تردید بخشی از احزاب و گروهها سیاسی در شرکت یا عدم مشارکت در انتخابات، محافل و گروههایی از طیفهای مختلف اپوزسیون با صراحت انتخابات را تحریم کردهاند و یا با تعابیر مختلف به تقویت جبههی مشارکت حداکثری پیوستهاند. دلایل آن بخش از اپوزسیون که راه تحریم و بایکوت انتخابات را در پیش گرفتهاند، روشن و مشخص است. به همین دلیل، اطلاعیه و بیانییههای تحریمی ها تا حدود زیادی داری شباهت و هم گونهگی است. اما مشارکتی ها، نه در خواستگاه اجتماعی و دلایل حضور در پای صندوقهای رای دارای قرابت و نزدیکی هستند و نه حتا در سهم بری از پیروزی یا شکست این یا آن کاندیدا زینفع و متضرر. به همین دلیل حتی در انتخاب کاندیدای که مردم را به حمایت از وی ترغیب کنند، دچار اختلاف و تشتت هستند. در اینکه آرای این بخش از اپوزسیون با همهی طیف ها و لایهها اجتماعی آن به حمایت از کروبی و موسوی اختصاص خواهد یافت، تردیدی وجود ندارد. این انتخاب از آنجا ناشی می شود که هدف بسیاری تنها شکست احمدی نژاد و در نهایت گشودن پنجرهای برای تنفس و امکان یافتن فرجی در کار فروبسته جامعهی ایران تعریف شدهاست. بسیاری از تحریمیها هم تا حدود زیادی در این آرزو با مشارکتی ها هم نوا و سهیم اند. اما با دیدن گذشته و سیمای کنونی اصلاح طلبان و قواعد بازی انتخابات، راهی جز تحریم و عدم همنوایی با کاندیداها برای خود نمی یابند. از طرفی دیگر اختلاف در خواستگاه اجتماعی و ناهمگونی دلایل حضور مشارکتی های غیر دولتی از یک طرف و نبود وحدت و اراده لازم در سمت و سو دادن به گرایش های مستقل از حاکمیت، که هم هدفمند و ترقی خواهانه جلو کند و هم سودایی غیر از برکرسی نشاندن این یا آن نمایندهی جناح اصلاح طلب را تعقیب کند؛ سبب شده است؛ مشارکت آنها علاوه بر بالابردن مقطعی و بدون پشتوانه سطح مطالبات جامعه، در نهایت تنها در افزایش آری ریخته شده در صندوق های رای بازتاب یابد. جنبش و تقلای اپوزسیون مشارکت طلب، فاقد ارادهی لازم، تشکیلات مستقل و ابزارهای کارآمد است و در فردای انتخابات به ناچار تن به عقب نشینی و پذیرش مصلحت ها و خطوط قرمز نظام و پذیرش میدان بازیی خواهد بود که برایش تعیین شده است، مگر اینکه جنبش های اجتماعی، اعم از مشارکتی و تحریمی ها ؛ فراتر از شکست احمدی نژاد از فضای موجود به نفع ارتقا و بالا بردن پرچم مستقل خود اقدام و فضا را بنفع خود تغییر دهند. در این راستا اتفاقا، هر دو نماینده گرایش های اصلاح طلبان دولتی در صورت پیروزی، مانند سلف خود نه تنها از به کف رساندن توقعاتی که در این روزها به شیوهی کم سابقهای به سطح رسیده است؛ کوشش خواهند کرد؛ چنانچه ایدئولوگهای مدافع اصلاح ساختار نظام تئوکراتیک و مدافعان ادامهی اصلاحات دولتی،ناکامی های گذشته و شکلست جمع اصلاح طلبان اولی را ناشی از تندروی و زیادهخواهی برخی از لایههای این جریان می دانند، و حاضر به پذیرش این واقعیت نیستند؛ که شکست را در عدم ارادهی لازم برای گذار از تابو ها و پیگیری مطالبات جامعه با پشتوانهی تودهای می بیند. در واقع اصلاح طلبی، موسوی ـ کروبی خارج از شکست احمدی نژاد که به خواست فراگیر همه بدل شده است، بقول بسیاری کمتر از کف مطالبات جامعه و پائین تر از حداقل مطالبات بسیاری از مدافعان کنونی آنان است. در اینکه ضربه و سنگینی آرای اصلاح طلبان در این دوره، هم به دلیل فراوانی رسانههای غیر دولتی در راستای تحریم انتخابات و از همه مهمتر تجربهی شکست و کارنامهی سیاه اصلاح طلبان در عدم پیگیری وعدهها و سمت و سو دادن به افزایش قدرت جمهوریت بزک شده در برابر کلیت تئوکراتیک نظام، در هر دو دورهی ریاست جمهوری خاتمی، کمتر و کم جان تر خواهد بود؛ تردیدی وجود ندارد. اندک فضای هیجانی کنونی که باید حداکثر استفاده از آن صورت بگیرد، تا زمانی که در کنترل و در راستای گرم کردن تنور انتخابات عمل می کند؛ نمی تواند در فردای انتخابات بر استمرار مطالبهطلبی، وزن و سنگینی خود را حفظ کند. سیستم تئوکراتیک حاکم بر ایران علیرغم این اصل مهم در قانون اساسی که؛ « نظام کشور ايران، نظامی است بر پايه ی ايمان به خدا، اختصاص حاکميت به او، لزوم تسليم در برابر امر او، ايمان به وحی الهی و نقش بنيادين آن در بيان قوانين... ايمان به امامت و رهبری مستمر و نقش اساسی آن» همواره کوشش کرده است برای بقای خود و بعضا مناسبات دیپلماتیک از جهان مادی و آرای شهروندان، کسب مشروعیت کند و تا جایی که کلیت سیستم آسیب جدی نبیند؛ برای چنین مشروعیتی هم حاضر به پرداخت هزینه و باج دهی سیاسی است. در اینکه لایهها و گرایشات اجتماعی در سی سال گذشته برای گرفتن برخی از حقوق خود، با سیستم تئوکراتیک وارد معامله شدهاند، تردیدی نیست؛ اما تجربه این گونه مشارکتها ثابت کرده است، به دلیل ابزارهای کارآمدی که در ساختار و دستگاههای نیرومند و حافظ بخش غیر انتخابی تعبیه شدهاند؛ بالا رفتن توقعات و در یک کلام جنبشی که در این دوره مطالبه محور نام گرفته است، نه در گذشته و نه در انتخابات این دوره نخواهد توانست ؛ در زیر چراغ کم نور جمهوریت نظام، از پشم چنین سیستمی برای خود کلاه و نمدی ببافت. اما اپوزسیون و مهمتر از همه نهادهای مدنی که با رضای خود یا با ترغیب احزاب مشارکتی به مرز تقابل و درگیری با همدیگر کشانده شدهاند، فاقد چنین ابزارهایی برای ترمیم و بازسازیی نهادهای خود در آینده خواهند بود و نهایتا می توان گفت؛ اگر نتواند به اتحاد و انسجام گذشته بازگردد، بازنده میدان انتخابات، نه سه تن که طیف وسیعی از مشارکتی های غیر دولتی خواهند بود. انتخابات دهم، اگر به دور دوم کشیده نشود، 22/ی خرداد ماه به پایان خواهد رسید. تحریمی ها در ادامهی بایکوت خود انتخابات را نمایشی و محکوم خواهند کرد. اما مشارکتی ها باید همچنان پا در رکاب به پیش روند. در این میان اگر از جریانات تردیدی، نظیر فدائیان اکثریت که در میانهی تحریم و تشریک، نه به کاندیدای خاص و آری به رای سفید گفتهاند؛ می توان به بخشی از طرفداران حفظ تمامیت ارضی؛ مشروطه طلبان، جمهوری خواهان، جبههی دمکراتیک مردم ایران، افراد منفرد و در حوزهی احزاب ملی نظیر بخش انشعابی از حزب دمکرات کردستان ایران و پارت آزادی کردستان اشاره کرد. طرفداران حفظ تمامیت ارضی، بر این عقیده هستند که احمدی نژاد و همکاران او در دولت نهم، ایران را به سمت تقابل خطرناک با جهان غرب و تقویت گزینش حمله نظامی به ایران، سوق داده است و در صورت اتفاق چنین حملهای به تقویت گرایشات قومی و نهایتا تجزیهی ایران خواهد انجامید. علیرغم اشرافیت این گروه بر غیر دمکراتیک بودن انتخابات و محدود بودن حوزه مشارکت و علیرغم یاس و ناامیدی از هرگونه اصلاحاتی در چارچوب نظام فعلی، تنها با شعار شکست احمدی نژاد به صحنهی رقابتهای انتخابات دهم گام نهادهاند. بخش دیگری از هواداران مشارکت در انتخابات، علاوه بر همدردی با این گروه، چشم به بازگشت دوران خاتمی و پیگیری روند اصلاحات به رهبری کروبی یا میر حسین موسوی دوختهاند! جبههای دمکراتیک مردم ایران و جمهوری خواهان و جمع وسیع دیگری از مشارکتی های غیر دولتی تنها با این امید به پیروزی موسوی یا کروبی در انتخابات دهم احساس همدردی و همراهی کردهاند تا به اهتمام دو کاندید مذبور باردیگر دمکراسی قطرچکانی را به لقوم جمهوری اسلامی بریزند. سابقهی این گروهها و رویکرد آنان به رقابتهای انتخاباتی در ساختار نظام فعلی و دید و جهانبینیی که از تضادهای اجتماعی درون جامعه بدست آوردهاند، شگفتی چندانی را در افکار عمومی و مخصوصا در میان اپوزسیون بوجود نیاورده است. اما رویکرد حزب دمکرات کردستان و پارت آزادی کردستان و برخی از چهرههای روشنفکریی در حوزهی تعقیب رفع ستم ملی در کرستان، شکافتن و تحیل بیشتری را می طلبد. در این راستا و با پایان انتخابات و اعلام نتایج آن لازم است؛ در سایهی رویدادهای پیش رو، دریچهای برای تحلیل بیشتر رویکرد تحریمی ها و نو مشارکتی های گشوده شود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر